محل تبلیغات شما
آقا من خیلی به خودم سخت می‌گیرم. همه چیز رو می‌خوام توی خودم درست کنم. همه رو هم به صورت پارالل. اصلا سری نمیشه. چند روز پیش بود که وقتی داشتم نوشته‌های صبحگاهی رو می‌نوشتم یهو به خودم اومدم دیدم که هر دفعه که من این نوشته‌ها رو می‌نویسم. با یه سبد از اخلاق‌های بدم میام که می‌خوام همشون رو هم درست کنم. تازه هر دفعه‌ هم محتوای این سبد فرق داره. به خودم گفتم اگه نه گفتن و عزت نفس تا حدی زیادی درست شد، به خاطر اینه که یه مدت نوشته‌هات فقط حول محور این دو تا مقوله می‌چرخید. این انتظار درست شدنِ یهوییِ همه چیز، آخرش محکوم به شکسته. بهتره که یکی یکی درست شه، حتی اگه ۱۰ سال دیگه طول بکشه. بهتر از اینه که هیچ وقت درست نشه.
ولی خیلی کار روی سر خودم ریختم. نمی‌دونم کار خوبی کردم یا نه. من وقتی فشار روم زیاد باشه کمتر تلاش می‌کنم. یعنی خواستم به فشار عادت کنم. الآن ۲۰ واحد تخصصی دارم. تازه قول یه کارایی توی مرکز آپای دانشگاه هم دادم. از محل کارآموزی هم هنوز می‌خوان که باهاشون همکاری کنم. می‌خوام یه مقاله‌ی کوچیک بدم. ترم دیگه پروژه‌م هم هست. تازه کلاس تئاتر هم ثبت نام کردم :)
الآن که دارم می‌نویسمشون می‌بینم که چقدر زیادند.
 من خیلی می‌خوابم. خییییییلی. یعنی می‌دونی از نظر فکری خیلی خواب‌آلو هستم. خواب خیلی توی ذهنم معضل بزرگیه. اگر شب دیر بخوابم، اگر در طول روز نخوابم انقدر این توی ذهنم می‌چرخه که اصلا فلجم می‌کنه.
تازه این استرس باعث شده خواب مفیدم خیلی کم بشه. شبا دائم از خواب می‌پرم. دیر خوابم می‌بره و بعدش هم که بیدار میشم سرم درد می‌کنه. یه مدت فکر کنم خیلی خوب باشه که تمرکز نوشته‌های اینجا رو بذارم روی خواب. خوابم رو رصد کنم و بیام اینجا گزارش بدم.
یعنی به حدی این خواب معضل بزرگیه برام که مثلا وقتی یه شب کم می‌خوابم روز بعدش هر کی رو می‌بینم میگم من دیشب فلان قدر ساعت خوابیدم. و همون خوابی هم که میرم که خواب نیست که. انقدر هوشیارم توی خواب که انگار اصلا نمی‌خوام. خیلی خوابم سبک شده.
کار عقب افتاده زیاد دارم. احساس می‌کنم اینا با اینکه توی ذهنم نیستند ولی توی لایه‌های عمیق ناخودآگاهم خیلی باعث درگیری میشن و باعث میشن ذهن من آروم نگیره. بعد هم در طول روز سرم بَنگه و درد می‌کنه. 
اگه آدم بخواد، توی خوابگاه خیلی بهتر از خونه میشه درس خوند. میشه رفت سالن مطالعه‌ی پایین خوابگاه و بکوب درس خوند. بدون مزاحمتی یا چیزی. اما خب بدی اتاق اینه که ورودت با خودته اما خروجت با خودت نیست. وقتی میری توی اتاق، اول که شل میشی کلا. بعدش هم می‌بینی که بچه‌ها در حال شوخی و خنده و خوش گذرونی هستی. تو هم اصلا یادت میره می‌خواستی بری اتاق فقط یه ذره استراحت کنی و بعدش برگردی.
البته تمام این‌ها رو من انتخاب می‌کنم که باشم. اگه برنامه‌‌ریزی داشته باشم، اگه محکم باشم، وقتی میرم اتاق اونجا نمی‌مونم. تازه توی اتاق چی‌ کار می‌کنیم؟
با اینکه هممون یه سری مشکل توی درونمون داریم و با تلاش کردن هم قابل حل هست، نشستیم و چرت و پرت میگیم. کلی مسخره بازی در میاریم. حال هیچ‌کدوم هم تفاوتی نکرده. هنوز نمی‌دونم چه میکرو‌اکشن‌هایی باید برای حل این مشکل انجام بدم.
اما این دفعه نمی‌خوام همه چیز رو با هم درست کنم. شاید خوب باشه که فعلا روی خواب تمرکز کنم. بذار با گزارش دهی شروع کنم.
دیشب من حدودا ۷ ساعت توی تخت بودم به عنوان خواب. امروز ظهر هم حدود ۲ ساعت. مجموع خواب مفید شاید ۵ ساعت باشه. ولی خب این ۹ ساعت توی تخت و به نام خواب گذشته.
چقدر نوشتن اینجا کیف میده.
شب همگی خوش
پ.ن: انگیزه‌ی دوباره خوندن و ویرایش ندارم.

بعد از خییییلییی دوری

اثرِ معکوس در زندگیِ من

دوباره شکایت از خوابگاه

هم ,توی ,خواب ,رو ,خیلی ,کنم ,درست کنم ,به خودم ,اینه که ,توی ذهنم ,بعدش هم

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

keyrognonpheadd Cynthia's memory Beulah's info فایل اکی مرجع فروش و خرید انواع پایان نامه ، تحقیق ، مقاله ، پروژه ، ترجمه ، پاورپوینت ، انواع طرح های کسب و کار و ... وب لژیون یکم محمد حسین نایبی کاردوآنلاین|مرکز دانلود منابع آموزش زبان انگلیسی !بهت راست میگم،تو باور نکن بانوهای ایرانی تربیتی نمایندگی پاکدشت